محل تبلیغات شما



دوستی دارم که در نگاه اول واقعا جذاب است خوش اخلاق است و فداکار در نگاه دوم هم همین طور اما سوم به بعدش را نمی توان پیش بینی کرد. او انسانی مودب است اما در تواناییش در به تنگنا کشیدن روابط لحظه ای تردید نباید کرد. او افراد با اعتماد به نفس پایین را دوست می دارد تا سلطه اش را بر آنها بگستراند . اگر از دام سلطه خارج شد با لگدی او را به سمتی می اندازد به همین راحتی. هرگز نظر مخالف را بر نمی تابد هرچند که منطقی در آن وجود داشته باشد. او تسلیم را می خواهد . آنگاه که تسلیمش باشی رفق و مدارا می کند. این دقیقا اخلاق مدیریتی است، اخلاقی که من هم تا حدی دارم  و البته دوست دارم داشته باشم اما دو پادشاه در یک اقلیم نمی گنجند ایضا دو مدیر در یک کار مدیریتی موازی.{1}

اما سرزنش کردن شایسته چنین کسی نیست و شاید شایسته هیچ انسانی نباشد به نظرم بحث جبر و اختیار به وسط کشیده می شود به عبارتی ،آدم ها همه مثل هم هستند با یک تفاوت که زندگیشان آنها را در وجوهی متفاوت کرده است یعنی یا تاکید بر وجهی زیاد تر شده، و  یا کمتر  و ملاک کم و زیادش هم منِ تک تک ماست و قاضی و متقاضی هر دو یکی هست. و این ذهن تفاوت یاب ماست که تفاوت ها را مشخصه افراد می کند. او مثل من است همان طور که این رفتار او را نمی پسندم احتمالا او هم رفتار مرا نپسندد. البته پس از بروز.

{1} سعدی می گوید: ده درویش در گلیمی بخسبند و دو پادشاه در اقلیمی نگنجند.

دی 96


آنچه که می نویسم نه سرزنش است و نه تایید، تنها یک واقعیت است !

شخصی با حال و روز پریشان را می شناسم که پیش از این دو بار اقدام به خودکشی کرده است اما هر بار او را به بیمارستان رسانده ­اند و گویا جرأت رها کردن دنیا را هم نداشته است. از دوستانش مبالغی را به صورت قرض قبلا گرفته است و عملا چند میلیون بدهکار است. چند روز قبل به مشهد می­ رود و زیارت می کند و سپس پیامکی می­ فرستد و از دوستانش که قبلا به او پول قرض داده­ اند حلالیت می طلبد. (گویا که قصد خودکشی دارد.)

تا اینجا فرض مسئله بود؛ اگر ما جای دوستانی بودیم که پول طلبکار بودند و پیامک خودکشی را دریافت می کردیم، به اولین چیزی که می اندیشیدیم چه بود؟

پول خودمان یا جان او.

من پاسخ را دیدم ،پاسخ واقعی پول خودمان است نه جان او. من هرگز نمی توانم کسانی که به پول خود بیشتر از جان شخص دیگری اهمیت می ­دهند خرده بگیرم چون احتمالا من هم در جایگاه آنان این اندیشه به سراغم می ­آید.

من کسانی را که قبلا انسانیت خود را با حمایت و قرض پول او نشان داده بودند دیدم. انسان­های شریفی هستند.

اما این جمله به ذهن من متبادر شد:

"اگر بدانید مردم هزاران بار بیشتر به یک سر درد معمولی خود اهمیت می دهند تا به مرگ من و شما ، دیگر نگران نخواهید شد که درباره ی شما چه فکری می کنند [1]! "


[1] دیل کارنگی

آذر 96


رهایی گاه از چارچوبِ عرف و قانونِ صلب ناسازگار با شرایطمان  رَستن است، بی آنکه گر باشیم.

گاه رهایی، پرسیدن از عقیده و به چالش کشیدن آن است چرا که عقیده تقریبا همه چیز است آنچنانکه معتقد بودن و انسان مختار بودن دو مفهوم در هم ممزوج است.

گاه رهایی، در لحظه زاده شدن است گویی که ما پاک و بی گناه و بی لغزش دوباره پای به این جهان نهاده ایم و گذشته ما  تنها کتابی است که آن را خوانده ایم و تجربه ایست برای آینده.

گاه رهایی بی توجهی (علی رغم اهتمام کافی) به خواسته های دیگران در مقابل برآورده شدن خواسته های خویش است. خودخواهانه واقع گرایانه و منصفانه.

و گاه رهایی نخواستن است همانی که آن را قناعت نامیده اند و این قناعت آن است که مناعت را به دتبال خویش می کشد.

و در یک جمله، رهایی برطرف کردن موانعی است که نمی گذارند آنچه که می توانیم و می خواهیم بشویم، بشویم.

انسان رها انسانی است که هیچ انسانی برایش مهم تر از خودش نباشد[1]. چنین کسی برده کسی چون خودش نمی شود ، برای برطرف کردن نیازش تن و روانش را به پستی نمی دهد و نیازمند بودن را به پست بودن ترجیح می دهد. انسان رها نمی ترسد چون تا می تواند خود را بسته دست دیگران نمی کند. او نمی خواهد پس کسی نمی تواند در او محرومیت ایجاد کند.

تنها انسانی می تواند ادعای انسانیت بیشتری کند که رهاتر است.

رهایی یک ارزش و یک هدف بزرگ است.


[1] خودخواهانه بودن این گزاره در میزان صحت آن بی تاثیر است.


ایران سرزمینی که در تمام طول تاریخ ایستاده است. 

مردم به شدت ناراضی ایران از وضعیت معیشت خود ناگهان با تعرضی به غرورشان آنچنان یک دست و یک صدا شده اند که برای بزرگترین قدرت های جهان شاخ و شانه می کشند. این بار اولشان نبوده و نیست و نخواهد بود. اینان همان رنجبران جامعه اند که دیروز برای نان شعار می دادند و می خروشیدند و امروز نانشان دیگر برایشان اولویت نیست شرافت و غرورشان است که آنان را به پیش می برد. من این مردم را دوست دارم و اینان عزیز خواهند ماند.
این مردم همان هایی هستند که با شمشیر به جنگ توپ رفته اند.و دوباره دارند این را طلب  می کنند، آخر غرور ایرانی جریحه دار شده است.
امروز موج خشم در شهرها جاریست. یک ماه پیش بسیاری می خواستند انقلاب کنند امروز همه می خواهند انتقام بگیرند و پشت سر کسی که دیروز مرگش را می خواستند امروز به خاطر ایران بایستند. من تازه امروز فهمیدم که دشمنان ایران همیشه چه کار سختی در مقابل مردم ایران داشته اند.

به این دلیل است که ایران همواره در میانه تاریخ ایستاده است و خواهد ایستاد.
در تاریخ همان طور که بارها نوشته اند باز هم از شرافت ایرانیان مغرور خواهد نوشت.

از خدا می خواهم که ایرانمان را از جنگ ویرانگر حفظ کند.

پی نوشت1: این خشم شرافت ایرانی است. اما کسانی هستند که از این نمد برای خود کلاه می دوزند و در درگیری یشان، سلیمانی را بر سر این گروه و آن جناح می کوبند اینان خیانتکاران به وطنند.

پی نوشت 2 : امیدوارم که داستان معامله برای حفظ نظام دروغ باشد و دوست دارم که این ماجرا آنچنان که در داستان های حماسی می خوانیم رخ داده باشد. 

پی نوشت 3: بی بی سی نوشت آیت الله ای نماز میت خواند»  همین قدر بی معرفتانه. کارکنان بی بی سی چطور رضایت می دهند در این روزها ایرانی نباشد. 


استقلال معنی بلندی است که هنوز به آن خواهم اندیشید اما کلمه ای بهتر و شامل تر برای مضمونی که تاکنون استقلال می خواندمش یافته ام رهایی.

استقلالی در نظر من بود تلفیقی از آزادی و رستن از بندها بود و هر دو معنی بیشتر به این کلمه نزدیک است و از اینجا به بعد هر جا درباره رهایی حرف می زنم منظورم همان استقلال سابق است. 


در یکی از این روز های بی اینترنتی فارس نیوز را باز کردم ببینم آنها این روزها را چطور می بینند. فهمیدم که آنها فرسنگ ها با آنچه که می پسندم فاصله دارند. خبری از درگذشت قطب دراویش را خواندم کمی در تنظیم خبر کم لطفی بود اما چندان توی ذوق نمی زد ولی خوانندگان غوغایی کرده بودند. 

اما کامنت ها:

- خداوند همه افرادي كه نااگاهانه به پيروي از افراد معلوم الحال ،راه رو اشتباه و مسير ابدي خود را با ظلم به خويشتن ضايع ميكنند .را به راه راست مستقيم هدايت كند . قد تبين الرشد من الغي .راه رسول اكرم ص و اهل بيت ع.امام مهدي عج:هر كس خواستار هدايت باشد،هدايت ميشود و هر كس بجويد ،ميابد.

- ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد!

-خداوند اورا با هم اندیشان و هم سلکانش گمراه و زیانکارش از صدر اسلام تا کنون محشور نماید و مارا از انحرافات آنان مصون بدارد.

یکی هم کامنتی متفاوت گذاشته بود 

-خداوند رحمتشون کنه خیلی جالبه دوستانی که از هیچی اطلاع ندارن میان نظر میدن و چهره یک فرد انقلابی و باخدا رو خراب میکنن شمایی که میگین ایشون باعث کشت و کشتار شدن لطف کنین اول برین تاریخچه زندگی ایشون رو بخونید

وجواب هایی که گرفته این هست

-تو ساده ای که بصیرت نداری.و متوجه نیستی که چه فتنه هایی اینها به پا کردن.زندگی نامرو برای آدمای سطحی نگری مثل امثال شما مینویسن.

-زندگی یک منحرف فقط برای عبرت میتواند مورد مطالعه قرار بگیرد ، شما هم عبرت بگیر که مایه عبرت دیگران نشی.

کامنت هایی را که خواندم، زیادند و اکثر قریب به اتفاق دید از بالا به پایین دارند . کبر و خودبینی با الفاظی آشنا به بیرون فوران می کند. و این روایت الناس علی دین ملوکهم» را آشگارا فریاد می کند.

افرادی که این کامنت ها را نوشته اند مطمئن هستند که بر طریق هدایت اند و خداوند بصیرتی به آنان عنایت کرده که آنان را افرادی مومن و آگاه می کند و دیگرانی که چنین نیستند بر مسیر ضلالت اند.

البته نه این وبسایت و نه خوانندگان آن تفاوتی فاحش با سایت های دیگر و خوانندگان دیگر ندارند. اینها به نحوی اندیشه هاشان جهت دهی شده و خوانندگان جاهای دیگر به نحوی دیگر. بسیاری(تقریبا همه) از ما نمی اندیشیم بلکه اندیشه دیگران را تکرار می کنیم و تصور می کنیم اندیشمند شده ایم. همین طور که این ها تصور می کنند مومن یا بصیر شده اند. سایت های خبری ادعا می کنند هدفشان آگاه سازی مخاطبانشان است ولی در واقع اغفال کلمه ای دقیق تر است.

هر گروه، رسانه ای دارد تا راست ها و دروغ ها را چنان در هم بیامیزد تا چهره ای منفور از رقیب و مطبوع از خود را نمایش دهد و با ساختن موضوعات احمقانه افکار را به سمتی ببرد که از مسائل اصلی دور بماند.

خروجی اش این می شود که همه چیز سیاه یا سفید می شوند.

کفر و دین ، هدایت و ضلالت، خائن و خادم ، ساخته یک رسانه است.

دیکتاتور و آزاداندیش ، متحجر و روشنفکر ، فلان و فلان ساخته رسانه های دیگر.

اگر ما خبر بخوانیم به این معناست که ما اغفال شده ایم، ما بازیچه امیال دیگری شده ایم ما با دریافت انبوهی از اخبار ، جهل خویش را مرکب ساخته ایم. و در چنگ صاحبان رسانه گرفتار شده ایم.

برای رها شدن از این بند باید خبر نخوانیم.


اگر دین ندارید آزاد مرد باشید.

مدت ها این طور برای من معنی شده بود که اگر دین ندارید حداقل آزاد مرد باشید».
اما شاید معنی درست تر این باشد اگر دین ندارید آیا آزاد مرد هم نیستید؟

آزاد مرد بودن در معنی دوم چیزی پایین تر از دین داری نیست آزاد مرد بودن چیزی همتراز آن ویا بنیادی تر از آن است.(1)

 


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

ZIBAMOHENNI باید بنویسم